روانشناس روانی پارت ۱۳

همه چیز تقصیر من است
همه مرا مقصر میدانند
مغزم..
واییی مغزم
او هم از من جدا شده
و بر ضد من میجنگد
انگار منی دیگر وجود ندارد
روحم تنها گوشه ای در تاریکی نشسته
از هر طرف ضربه میخورد
آسیب شدید دیده
آنقدری که دکتر ها
میگویند: فقط برایش دعا کنید کاری از دست ما بر نمی آید
بیچاره روح ضعیف و دخترانه ام
دخترانگیش را از دست داده
و تمام تقصیر ها را گردن گرفته است
ینی به گردنش انداخته اند
دیگر صورتی نیستم
روبه سیاهی میروم
بی اختیار...